اطلاع راه های تماس
و مشاوره با وکیل
 
ساعات کاری دفتر
9:00 تا 18:00
ارسال سوال حقوقی و درخواست
آرشیو سوالات حقوقی از وکلای دادگران
تاریخ انتشار: ﺳﻪشنبه 07 دی 1400

 انتقال اموال در زمان حیات به نام فرزندان از همسر دوم

پدرم قبل از مرگ خود که دچار بیمار ی روانی اسکیزوفرنی بوده تمام اموال خود را با نقشه همسر دومش به نام خودش و تمام بچه هایش زده ! آیا من می توانم چون پدرم به من هیچی از اموال نداده و من تنها از همسر اول بودم ، از این خانوم و فرزندانش شکایت کنم ؟ پدرم فوت کردند و من بعد از فوت متوجه شدم.

 

امتیاز: Article Rating | تعداد بازدید: 1575

پاسخ – آیا انتقال تمام اموال به نام تعدادی از ورثه صحیح است ؟

به موجب ماده 30 قانون مدنی هر مالکی نسبت به مایملک خود حق همه گونه تصرف و انتفاع دارد مگر در مواردی که قانون استثناء کرده باشد. بنابراین همه ی افراد تا زمانی که زنده هستند بصورت مطلق بر اموال و دارایی شان مسلط می باشند مگر آنکه قانون مواردی را استثناء نموده باشد.

علاوه بر این، اصل آزادی قراردادها ایجاب می کند که هر فرد بتواند در هر زمانی که بخواهد با هرکسی که بخواهد قراردادهایی منعقد نموده و اموال خود را به صورت معوض یا مجانی به آن ها انتقال دهد.

در رابطه با انتقال اموال در زمان حیات به نام فرزندان باید گفت امکان انتقال مال و اموال قبل از فوت اشخاص به فرزندان وجود دارد. با این حال این انتقالات دیگر ارث محسوب نمی شود. در واقع ارث مفهومی است که پس از فوت افراد محقق شده و قوانین آن تابع مقررات قانونی خاصی است در حالی که انجام معامله و انتقال اموال در زمان حیات با هر انگیزه ای که باشد همچون انجام سایر معاملات و تابع قوانین هر عقدی است که در قالب آن انجام می شود.

بنابراین ارث شامل کلیه اموال، دارایی ها، بدهی‌ها، حقوق و وظایف شخص پس از مرگش گفته می‌شود که به موجب قانون به شخص یا اشخاص دیگری منتقل می‌گردد و به هر فرد میزان سهمی مطابق قانون اعطا خواهد شد در حالی که تقسیم اموال پیش از فوت می تواند منصفانه یا غیرمنصفانه بوده یا همه ی اموال به یک فرزند منتقل گردد و این انتقال ارث محسوب نمی شود.

 

 

قالب های رایج انتقال اموال در زمان حیات

انتقال اموال به فرزندان در زمان حیات می تواند در قالب های متنوعی صورت بگیرد از جمله بیع، صلح عمری، هبه یا وصیت که در ادامه بطور مختصر به هریک از آن ها خواهیم پرداخت.

 

انتقال اموال در زمان حیات به نام فرزندان در قالب عقد بیع

به موجب ماده 338 قانون مدنی بیع عبارت است از تملیک عین به عوض معلوم. این بدان معناست که در عقد بیع یک نفر مالی را به دیگری واگذار می نماید و در مقابل طرف دیگر ملزم می گردد تا در ازای آن ثمن توافق شده را پرداخت نماید. برای تحقق عقد بیع باید ایجاب و قبول صورت بگیرد و خریدار پیشنهاد فروش فروشنده را قبول نماید.

برای تحقق عقد بیع لازم است تا شرایط عمومی صحت معاملاترعایت گردد. این شرایط عبارتند از قصد طرفین و رضای آن ها، اهلیت طرفین (یعنی دو طرف باید عاقل، بالغ و رشید باشند)، موضوع معین و مشروعیت جهت معامله. علاوه ب راین موارد در عقد بیع باید مالی برای فروش وجود داشته باشد که به آن مبیع گفته می شود. مبیع باید شرایط مال مورد معامله را از قبیل قابلیت خرید و فروش و انتقال، قابلیت تسلیم، مالیت داشتن و … را دارا باشد.

ثمن رکن بعدی عقد بیع است و به معنای بهایی است که طرفین توافق می کنند بابت مبیع به فروشنده پرداخت گردد. در مجموع می توان گفت والدین می توانند در زمان حیات خود اموال خود را در قالب عقد بیع به فرزندان خود منتقل نمایند. در این صورت فرزندان با پرداخت ثمن مالک مبیع یا همان اموالی که والدین قصذ واگذاری به آن ها را دارند شده و در صورت رعایت شرایط عمومی صحت قرارداد و عدم مخالفت با قانون، این عقد معتبر بوده و کسی نمی تواند معترض به آن گردد.

 

انتقال اموال در زمان حیات به نام فرزندان در قالب صلح به عمری

صلح عمری عقدی است که به موجب آن شخص حق انتفاع مال و اموال خود را در زمان حیاتش برای خود نگاه داشته و این اموال پس از فوت او به فردی که در قرارداد صلح نامبرده شده انتقال خواهد یافت.

عقد صلح دو طرف دارد: مصالح و متصالح. مصالح شخصی است که مال خود را به موجب این عقد به فرد دیگری صلح می نماید. متصالح فردی است که مصالح ملک خود را به نفع او صلح‌ نموده است. نکته حائز اهمیت در مزیت عقد صلح عمری برای انتقال اموال به فرزندان نسبت به عقد بیع این می باشد که با انعقاد عقد صلح عمری، شخص می تواند تا پایان عمر از ملک یا اموال مورد صلح استفاده نموده و صاحب منافع آن ها خواهند بود.

این در حالی است که بیع موجب انتقال مالکیت مبیع می شود و طرفی که اموالش را انتقال داده است دیگر نمی تواند از آن استفاده نماید. همچنین صلح عمری نسبت به وصیت این ویژگی را دارد که فرد می تواند تمام اموال خود را به شخصی که می خواهد واگذار کند و هیچ محدودیتی برای او وجود نخواهد داشت در حالی که وصیت تنها نسبته به یک سوم اموال نافذ است.

 

انتقال اموال در زمان حیات به نام فرزندان در قالب عقد هبه

عقد هبه عقدی که به موجب آن یک نفر مالی را مجاناً به کس دیگری تملیک می کند؛ تملیک‌ کننده واهب طرف دیگر را متهب، مالی را‌ که مورد هبه است عین موهوبه می گویند. نکته مهمی که در مورد عقد هبه وجود دارد این است که انتقال اموال به فرزندان در قالب عقد هبه تنها زمانی حالتی قانونی می یابد که مال به تصرف فرزند یا هبه گیرنده در آمده باشد.

علاوه بر این، عقد هبه عقدی جایز است که بر اساس آن هبه دهنده می تواند هر زمان بخواهد از هبه خود رجوع نموده و مال را پس بگیرد. منتها در مورد انتقال اموال به فرزندان در زمان حیات در قالب عقد هبه باید به این نکته اشاره نمود که با تسلیم مال به فرزند عقد لازم می گردد چراکه به موجب قانون اگر هبه گیرنده فرزند واهب باشد، دیگر برای واهب حق جوع نخواهد بود.

 

انتقال اموال در زمان حیات به نام فرزندان در قالب وصیت:

وصیت تملیکی عبارت است از اینکه کسی عین یا منفعتی از مال خود را برای زمان بعد از فوتش به دیگری به طور مجانی تملیک نماید. این تملیک با قبول موصی‌له پس از فوت موصی محقق می‌شود و قبول قبل از فوت موصی موثر نخواهد بود. بنابراین وصیت اموال در زمان حیات پس از  فوت والدین محقق می گردد. نکته ی بسیار مهم در رابطه با وصیت اموال بنام فرزندان این است که هر فرد تنها تا میزان یک سوم یا همان ثلث اموال خود را می تواند به نفع دیگران وصیت کند و بیشتر از آن غیرنافذ بوده و منوط به قبول ورثه می باشد. بنابراین در صورتی که فرد فوت کند و ورثه بیش از یک سوم را تنفیذ ننمایند، تنها یک سوم اموال قابل انتقال خواهد بود.
بنابراین انتقال اموال در زمان حیات بنام فرزندان در صورت رعایت شرایط صحت معاملات قانونی و معتبر بوده و نمی توان به آن ایرادی وارد نمود. مسأله ای که وجود دارد این است که بهتر است این قراردادها در دفاتر اسناد رسمی تنظیم گردند تا ار اعتبار بیشتری برخوردار شوند اگرچه اگر این قراردادها با سند عادی یا به صورت دستی نیز تنظیم شود نیز بازهم از نظر قانونی معتبر بوده و نمی توان آن‌ را انکار نمود.

 

پاسخ به پرسش مطرح شده

در پاسخ به پرسشی که طرح فرمودید باید گفت انتقال اموال توسط پدر شما در زمان حیات ایشان قانونی و معتبر می باشد.

با این حال در خصوص بیماری اسکیزوفرنی باید گفت از آنجایی که این بیماری بر نحوه ی تفکر فرد تأثیرگذار می باشد، شما می توانید با اثبات اینکه پدرتان در زمان انجام معامله به این بیماری مبتلا بوده و از این نظر محجور محسوب می شوند، معامله ی انتقال اموال ایشان را ابطال نمایید البته اثبات این مسأله راحت نبوده و نیاز به مشاوره با یک وکیل متخصص و بررسی دقیق دارد.

 

 

مواد قانونی قابل استناد - مقررات انتقال اموال در زمان حیات 

ماده ۳۰ قانون مدنی

هر مالکی نسبت به مایملک خود حق همه گونه تصرف و انتفاع دارد مگر در مواردی که قانون استثناء کرده باشد.


ماده ۱۹۰ قانون مدنی

برای صحت هر معامله شرایط ذیل اساسی است:
۱. قصد طرفین و رضای آنها
۲.اهلیت طرفین
۳.موضوع معین که مورد معامله باشد
۴. مشروعیت جهت معامله


ماده ۲۱۰ قانون مدنی

متعاملین باید برای معامله اهلیت داشته باشند.


ماده ۲۱۱ قانون مدنی

برای اینکه متعاملین اهل محسوب شوند باید بالغ و عاقل و رشید باشند.


ماده ۲۱۲ قانون مدنی

معامله با اشخاصی که بالغ یا عاقل یا رشید نیستند به واسطه عدم اهلیت باطل است.


ماده ۲۱۴ قانون مدنی

مورد معامله باید مال یا عملی باشد که هر یک از متعاملین تعهد تسلیم یا ایفاء آن را میکنند.


ماده ۲۱۵ قانون مدنی

مورد معامله باید مالیت داشته و متضمن منفعت عقلائی مشروع باشد.


ماده ۲۱۶ قانون مدنی

مورد معامله باید مبهم نباشد مگر در موارد خاصه که علم اجمالی به آن کافی است


ماده ۳۳۸ قانون مدنی

بیع عبارت است از تملیک عین به عوض معلوم.


ماده ۳۳۹ قانون مدنی

پس از توافق بایع و مشتری در مبیع و قیمت آن عقد بیع به ایجاب و قبول واقع میشود. ‌ممکن است بیع به داد و ستد نیز واقع گردد.


ماده ۳۴۰ قانون مدنی

در ایجاب و قبول الفاظ و عبارات باید صریح در معنی بیع باشد.


ماده ۳۴۱ قانون مدنی

بیع ممکن است مطلق باشد یا مشروط و نیز ممکن است که برای تسلیم تمام یا قسمتی از مبیع یا برای تادیه تمام یا قسمتی از ثمن‌ اجلی قرار داده شود.


ماده ۳۴۲ قانون مدنی

مقدار و جنس و وصف و مبیع باید معلوم باشد و تعیین مقدار آن به وزن یا کیل یا عدد یا ذرع یا مساحت یا مشاهده تابع عرف بلد است.


ماده ۳۴۳ قانون مدنی

اگر مبیع به شرط مقدار معین فروخته شود بیع واقع میشود اگر چه هنوز مبیع شمرده نشده یا کیل با ذرع نشده باشد.


ماده ۳۴۴ قانون مدنی

اگر در عقد بیع شرطی ذکر نشده یا برای تسلیم مبیع با تادیه قیمت موعدی معین نگشته باشد بیع قطعی و ثمن حال محسوب است مگر‌ این که بر حسب عرف و عادت محل یا عرف و عادت تجارت در معاملات تجارتی وجود شرطی یا موعدی معهود باشد اگر چه در قرارداد بیع ذکری‌ نشده باشد.


ماده ۳۶۲ قانون مدنی

آثار بیعی که صحیحاً واقع شده باشد از قرار ذیل است:
۱) به مجرد وقوع بیع مشتری مالک مبیع و بایع مالک ثمن می‌شود.
۲) عقد بیع بایع را ضامن درک مبیع و مشتری را ضامن درک ثمن قرار میدهد.
۳) ‌عقد بیع بایع را به تسلیم مبیع ملزم مینماید.
۴) ‌عقد بیع مشتری را به تادیه ثمن ملزم می‌کند.


ماده ۳۶۷ قانون مدنی

تسلیم عبارت است از دادن مبیع به تصرف مشتری به نحوی که متمکن از انحاء تصرفات و انتفاعات باشد و قبض عبارت است از ‌استیلاء مشتری بر مبیع.


ماده ۷۵۲ قانون مدنی

صلح ممکن است یا در مورد رفع تنازع موجود و یا جلوگیری از تنازع احتمالی در مورد معامله و غیر آن واقع شود.


ماده ۷۵۳ قانون مدنی

برای صحت صلح طرفین باید اهلیت معامله و تصرف در مورد صلح داشته باشند.


ماده ۷۵۴ قانون مدنی

هر صلح نافذ است جز صلح بر امری که غیر مشروع باشد.


ماده ۷۵۵ قانون مدنی

صلح با انکار دعوی نیز جائز است بنابراین درخواست صلح اقرار محسوب نمیشود.


ماده ۷۵۶ قانون مدنی

حقوق خصوصی که از جرم تولید میشود ممکن است مورد صلح واقع شود.


ماده ۷۵۷ قانون مدنی

صلح بلاعوض نیز جائز است.


ماده ۷۵۸ قانون مدنی

صلح در مقام معاملات هر چند نتیجه معامله را که به جای آن واقع شده است میدهد لیکن شرایط و احکام خاصه آن معامله را ندارد ‌بنابراین اگر مورد صلح عین باشد در مقابل عوض نتیجه آن همان نتیجه بیع خواهد بود بدون اینکه شرایط و احکام خاصه بیع در آن مجری شود.


ماده ۷۵۹ قانون مدنی

حق شفعه در صلح نیست هر چند در مقام بیع باشد.


ماده ۷۶۰ قانون مدنی

صلح عقد لازم است اگر چه در مقام عقود جائزه واقع شده باشد و بر هم نمیخورد مگر در موارد فسخ به خیار یا اقاله.


ماده ۷۶۱ قانون مدنی

صلحی که در مورد تنازع یا مبنی بر تسامح باشد قاطع بین طرفین است و هیچ یک نمی‌تواند آن را فسخ کند اگر چه به ادعاء غبن باشد‌ مگر در صورت تخلف شرط یا اشتراط خیار.


ماده ۷۶۲ قانون مدنی

اگر در طرف مصالحه و یا در مورد صلح اشتباهی واقع شده باشد صلح باطل است.


ماده ۷۶۳ قانون مدنی

صلح با کراه نافذ نیست.


ماده ۷۶۴ قانون مدنی

تدلیس در صلح موجب خیار فسخ است.


ماده ۷۶۵ قانون مدنی

صلح دعوی مبتنی بر معامله باطله باطل است ولی صلح دعوی ناشی از بطلان معامله صحیح است.


ماده ۷۶۶ قانون مدنی

اگر طرفین به طور کلی تمام دعاوی واقعیه و فرضیه خود را به صلح خاتمه داده باشند کلیه دعاوی داخل در صلح محسوب است اگر چه ‌منشاء دعوی در حین صلح معلوم نباشد مگر اینکه صلح بحسب قرائن شامل آن نگردد.


ماده ۷۶۷ قانون مدنی

اگر بعد از صلح معلوم گردد که موضوع صلح منتفی بوده است صلح باطل است.


ماده ۷۶۸ قانون مدنی

در عقد صلح ممکن است احد طرفین در عوض مال‌الصلحی که میگیرد متعهد شود که نفقه معینی همه ساله یا همه ‌ماهه تا مدت معین ‌تادیه کند این تعهد ممکن است به نفع طرفین مصالحه یا به نفع شخص یا اشخاص ثالث واقع شود.


ماده ۷۶۹ قانون مدنی

در تعهد مذکوره در ماده قبل به نفع هر کس که واقع شده باشد ممکن است شرط نمود که بعد از فوت منتفع نفقه به وراث او داده شود.


ماده ۷۷۰ قانون مدنی

صلحی که بر طبق دو ماده فوق واقع میشود به ورشکستگی یا افلاس متعهد نفقه فسخ نمی‌شود مگر اینکه شرط شده باشد.


ماده ۷۹۵ قانون مدنی

هبه عقدی است که به موجب آن یک نفر مالی را مجاناً به کس دیگری تملیک میکند تملیک‌ کننده واهب طرف دیگر را متهب، مالی را‌که مورد هبه است عین موهوبه میگویند.


ماده ۷۹۶ قانون مدنی

واهب باید برای معامله و تصرف در مال خود اهلیت داشته باشد.


ماده ۷۹۷ قانون مدنی

واهب باید مالک مالی باشد که هبه می‌کند.


ماده ۷۹۸ قانون مدنی

هبه واقع نمیشود مگر با قبول و قبض متهب اعم از اینکه مباشر قبض خود متهب باشد یا وکیل او و قبض بدون اذن واهب اثری ‌ندارد.


ماده ۷۹۹ قانون مدنی

در هبه به صغیر یا مجنون یا سفیه قبض ولی معتبر است.


ماده ۸۰۰ قانون مدنی

در صورتی که عین موهوبه در ید متهب باشد محتاج به قبض نیست.


ماده ۸۰۱ قانون مدنی

هبه ممکن است معوض باشد و بنابراین واهب میتواند شرط کند که متهب مالی را به او هبه کند یا عمل مشروعی را مجاناً بجا آورد.


ماده ۸۰۲ قانون مدنی

اگر قبل از قبض واهب یا متهب فوت کند هبه باطل میشود.


ماده ۸۰۳ قانون مدنی

بعد از قبض نیز واهب میتواند با بقاء عین موهوبه از هبه رجوع کند مگر در موارد ذیل:
۱) در صورتی که متهب پدر یا مادر یا اولاد واهب باشد.
۲) در صورتی که هبه معوض بوده و عوض هم داده شده باشد.
۳) در صورتی که عین موهوبه از ملکیت متهب خارج شده یا متعلق حق غیر واقع شود خواه قهراً مثل اینکه عین موهوبه برهن داده شود.
۴) در صورتی که در عین موهوبه تغییری حاصل شود.


ماده ۸۰۴ قانون مدنی

در صورت رجوع واهب نماآت عین موهوبه اگر متصل باشد مال واهب و اگر منفصل باشد مال متهب خواهد بود.


ماده ۸۰۵ قانون مدنی

بعد از فوت واهب یا متهب رجوع ممکن نیست.


ماده ۸۰۶ قانون مدنی

هر گاه داین طلب خود را به مدیون ببخشد حق رجوع ندارد.


ماده ۸۰۷ قانون مدنی

اگر کسی مالی را به عنوان صدقه به دیگری بدهد حق رجوع ندارد.


ماده ۸۲۵ قانون مدنی

وصیت بر دو قسم است: تملیکی و عهدی.


ماده ۸۲۶ قانون مدنی

وصیت تملیکی عبارت است از اینکه کسی عین یا منفعتی را از مال خود برای زمان بعد از فوتش به دیگری مجاناً تملیک کند.
وصیت عهدی عبارت است از اینکه شخصی یک یا چند نفر را برای انجام امر یا اموری یا تصرفات دیگری مامور مینماید.
‌وصیت کننده موصی، ‌کسی که وصیت تملیکی به نفع او شده است موصی له،‌ مورد وصیت موصی‌به و کسی که به موجب وصیت عهدی ولی بر مورد ثلث یا بر صغیر قرار داده میشود وصی نامیده میشود.


ماده ۸۲۷ قانون مدنی

تملیک به موجب وصیت محقق نمیشود مگر با قبول موصی‌له پس از فوت موصی.


ماده ۸۲۸ قانون مدنی

هر گاه موصی‌له غیر محصور باشد مثل اینکه وصیت برای فقرا یا امور عام‌المنفعه شود قبول شرط نیست.


ماده ۸۲۹ قانون مدنی

قبول موصی‌له قبل از فوت موصی موثر نیست و موصی میتواند از وصیت خود رجوع کند حتی در صورتی که موصی‌له موصی به را‌ قبض کرده باشد.


ماده ۸۳۰ قانون مدنی

نسبت به موصی‌له رد یا قبول وصیت بعد از فوت موصی معتبر است بنابراین اگر موصی‌له قبل از فوت موصی وصیت را رد کرده باشد ‌بعد از فوت میتواند آن را قبول کند و اگر بعد از فوت آن را قبول و موصی به را قبض کرد دیگر نمیتواند آن را رد کند لیکن اگر قبل از فوت قبول کرده ‌باشد بعد از فوت قبول ثانوی لازم نیست.


ماده ۸۳۱ قانون مدنی

اگر موصی‌له صغیر یا مجنون باشد رد یا قبول وصیت با ولی خواهد بود.


ماده ۸۳۲ قانون مدنی

موصی‌له میتواند وصیت را نسبت به قسمتی از موصی به قبول کند در این صورت وصیت نسبت به قسمتی که قبول شده صحیح و‌نسبت به قسمت دیگر باطل میشود.


ماده ۸۳۳ قانون مدنی

ورثه موصی نمی‌تواند در موصی به تصرف کند مادام که موصی‌له رد یا قبول خود را به آنها اعلام نکرده است. اگر تاخیر این اعلام موجب تضرر ورثه باشد حاکم موصی‌له را مجبور میکند که تصمیم خود را معین نماید.


ماده ۸۳۴ قانون مدنی

در وصیت عهدی قبول شرط نیست لیکن وصی می‌تواند مادام که موصی زنده است وصایت را رد کند و اگر قبل از فوت موصی رد‌ نکرد بعد از آن حق رد ندارد گرچه جاهل بر وصایت بوده باشد.


ماده ۸۳۸ قانون مدنی

موصی میتواند از وصیت خود رجوع کند.


ماده ۸۳۹ قانون مدنی

اگر موصی ثانیاً وصیتی بر خلاف وصیت اول نماید وصیت دوم صحیح است.


ماده ۸۴۳ قانون مدنی

وصیت به زیاده بر ثلث ترکه نافذ نیست مگر به اجازه وراث و اگر بعض از ورثه اجازه کند فقط نسبت به سهم او نافذ است.


ماده ۱۲۰۷ قانون مدنی

اشخاص ذیل محجور و از تصرف در اموال و حقوق مالی خود ممنوع هستند:
۱) صغار.
۲) اشخاص غیر رشید.
۳) مجانین.


ماده ۱۲۰۸ قانون مدنی

غیر رشید کسی است که تصرفات او در اموال و حقوق مالی خود عقلائی نباشد.


ماده ۱۲۱۱ قانون مدنی

جنون به هر درجه که باشد موجب حجر است.


ماده ۱۲۱۳ قانون مدنی

مجنون دائمی مطلقاً و مجنون ادواری در حال جنون نمیتواند هیچ تصرفی در اموال و حقوق مالی خود بنماید ولو با اجازه ولی یا قیم خود لکن اعمال حقوقی که مجنون ادواری در حال افاقه مینماید نافذ است مشروط بر اینکه افاقه او مسلم باشد.

 


پاسخ داده شده توسط کارشناس حقوقی ما : سرکار خانم داوودی

 

 

ثبت امتیاز
نظرات
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.
ارسال نظر جدید

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

سوالات خود را جستجو کنید
ارسال سوال حقوقی و درخواست